یک پلاسکو و یک کارگردان سرحال

مهدی شیخ صراف
«چهارراه استانبول» یک کارگردان سرحال دارد که به فاصله یکسال از یک رویداد مهم و تلخ اجتماعی، فیلم سینمایی مربوط به آن رویداد را ساخته است. یک فیلم خوش ریتم سرحال پر از تعلیق و غافلگیری. مصطفی کیایی تا همینجا گل برتری را زده و یک موفقیت برای سینمای ایران رقم زده است. آن هم سینمایی که نسبت به رویدادهای اطراف خودش در جامعه کند و خستهتر از همیشه پیش میرود.
کیایی برای این کار دنبال تجربهگرایی نبوده و از فرمولهای موفق خود در آثار قبلی کمک گرفته است. او به ترکیب برنده محسن کیایی و بهرام رادان در بارکد دست نزده تا بتوان چهارراه استانبول را تلفیق تکراری اما موفقی از بارکد و خط ویژه دانست. پر از تعقیب و گریز بر سر پول که قرار است حلال همه مشکلات باشد، البته اگر خدا همان یک شب را در قمار با دو شخصیت اصلی فیلم همراه باشد. اما آنچه فیلم را موفقتر میکند ساختمان پلاسکو است.
با این حال در قصه از کلیشه دوری میکند، و ماجرا را از جایی به غیر از یک ایستگاه آتشنشانی آغاز میکند و به جایی غیر از ویرانههای پلاسکو هم ختم میکند. اما یک ادای دین تمیز به شهدای آتش نشان دارد و متلکهایی هم نثار کت و شلواریهای پشت میز نشین میکند. در میانه راه سری هم به وضع اقتصادی و بازار تولید وطنی میزند و مانند آثار پیشینش یک انتقام خوشایند رابینهودی هم از پولدارهای نوکیسه کلاهبردار میگیرد.
در این بین هرچند در بعضی صحنهها حال و هوای اطراف محل آوار برداری تصنعی جلوه میکند اما جلوههای ویژه رایانهای فیلم بسیار قابل قبول و سطح بالا است. در ظرافت قصه چهارراه استانبول همین بس که ماجرای شایعه متواتر محبوس شدن چند نفر در زیرزمین برج پلاسکو که از داخل موتورخانه پیامک زدهاند- که در زمان حادثه بسیار فراگیر شد- را در خدمت فیلم درآورده و در تاروپود داستانش به خوبی آن را تنیده است، تاجایی که در دنیای فیلم خود نهتنها پاسخ درستی برای این شایعه دارد که حتی یکی از بهترین غافلگیریها در همین بستر رخ میدهد. با این اوصاف «چهارراه» استانبول یک فیلم ویژه نیست، اما یک رویداد ویژه و جذاب است که در اکران عمومی هم موفق خواهد بود.