ابرقهرمانهای کاغذی-2/ طبقه متوسط رسانهزده و نسبت دادن مصادیق اسطورهای به اشخاص حقیقی!
مجله فرهنگی «هفت راه»- حسین الهام: در نوشته پیشین (اینجا) عنوان شد که نسل جدید طبقه متوسط شهرنشین، نسلی رسانه زده است و به همین دلیل دچار عارضه ای است که او را از آرمان تهی کرده و ناگزیر است این خلأ را با ابرقهرمان های کاغذی (رسانه ای) جبران کند. و اینکه قهرمان هر چه باشد، آرمان نیست.
آرمان یک هدف بلند و درازمدت است که گاه جلوه های مقدسی پیدا میکند و اصلا نیازی به نو شدن ندارد، چرا که اصلا کهنه نمیشود. آرمان هر چه به دست بیاید و هر چه تکثیر شود، عطش دستیابی به آن و دعوت دیگر انسانها به آن بیشتر میشود. تکرار و تکثیر آرمان ها، نه تنها آن را نخنما نمی کند، بلکه شکوفایی معنای آن و بومی شدن آن معنا را در مرزهای جغرافیایی و عقیدتی موجب می شود.
آرمانها می توانند پایه های ساخت یک تمدن باشند و به تعداد بسیاری از انسان ها عینیت پیدا کند. تمدنی که تفاوت رنگ ها و نقش های گوناگون، به دلیل هم جهت و هماهنگ بودن با نقشه آرمانی، مانند یک قالی خوش بافت، ترکیبی چشم نواز را در کنار هم می سازند.
اما قهرمان به هیچکدام از این ها نیست و هیچ یک از کارکردهای آرمان را ندارد. قهرمان کهنه میشود و مخاطب کم حوصله نیاز دارد قهرمان های نو به نو ببیند، قهرمان هایی که با اسلوب ساختاری ثابت، متناسب با شرایط روز رنگ به رنگ تغییر می کنند و نقش خود را ایفا می کنند و بعد محو می شوند.
اساسا قهرمان های رسانه ای محصول نظام رسانه ای غرب و ابزار مدیریت فرهنگی غربی است. بروز این قهرمان ها از زمان سیطره نظام استودیویی بر هالیوود آغاز شد (و ستاره های فیلم ها مانند بردگان یونان باستان هر روز برای هدفی به کار برده می شدند و گاهی بین صاحبان استودیوها خرید و فروش می شدند یا اجاره داده می شدند) و تا امروز که با پیشرفت فناوری رسانه ای، خلق قهرمان های رسانه ای و به کار بستن آنها برای اهداف نظام حاکمه غرب بسیار آسان تر و کوتاه مدت تر شده و دیگر نیازی به تکیه به شخصیت و رفتارهای یک انسان ندارند، ادامه دارد. (قهرمان های فانتزی هالیوود را که در این سال های تولید شده اند را به یاد بیاورید).
اما در کشور ما موضوع بسیار متفاوت است. نه نظام رسانه ای ایران شباهتی به مدل غربی (آمریکایی) آن دارد و نه روان انسان ایرانی (حتی آن نسل جدید طبقه متوسط به بالای شهرنشین) شباهتی به انسان غربی دارد. انسان غربی هرچند حافظه تاریخی خوبی دارد اما به شدت رسانه پذیر است و ممکن است آن حافظه تاریخی با یک مدیریت رسانه ای در هدفی متفاوت یا مغایر با آن به کار گرفته شود.
از دیگر سو رسانه های ایرانی که به تقلید از قهرمانسازی های رسانه های غربی همین راه را می روند، آن توان را ندارند که قهرمان خود را بسازند و آن را مدیریت کنند و یک مسیر کامل فرهنگی یا سیاسی را با آن طی کنند. پس با استفاده از ویژگی های خاص افراد و شخصیت های گوناگون و یک خط خبری زماندار، قهرمان هایی کاغذی تولید می کنند و آنها را خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف سیاسی و فرهنگی به کار می گیرند که عمدتا سلبی و نفی کننده است و برنامه ای برای ساختن چیزی ندارد. در میان این قهرمان های موقت که با حرکتی موجی اوج می گیرند و پس از مدتی تب آن ها فروکش می کند، ممکن است ابرقهرمان هایی سر بر آورند که هم مدت زمان و ارتفاع موج آنها بلندتر از سایرین باشد و هم منش خود آنها بیشتر از پرداخت رسانه ای در این جایگاه ابرقهرمانی نقش داشته باشد که البته این مساله ریشه در یک ویژگی فرهنگی انسان ایرانی دارد. انسان ایرانی هرچند در حافظه تاریخی ضعف جدی دارد، اما تاثیر پذیری اَش از رسانه و قهرمان هایش به واسطه پس زمینه اسطوره ای ذهن او و همخوانی خودآگاه یا ناخودآگاه این قهرمانان با معیارهای اسطوره ای است.
این خصوصیت انسان ایرانی، هنوز در ذهن آن نسل رسانه زده ای که پیشتر عنوان شد، جای خود را حفظ کرده و نقش خود را در واکنش های آنها به خوبی اعمال می کند.
اسطوره اما میانگین آرمان ها و قهرمان ها است. اسطوره (در معنای ایرانی خود و نه در معنای یونانی یا حتی شرقی آن) مجموعه ای از سجایای اخلاقی و تلاش ها و توانایی های فردی است که در راه آرمان های کهن ملی یا مذهبی قدم می زند و در این راه فداکاری می کند.
اسطوره، آرمان نیست اما خود پیشبرنده یک آرمان است؛ اسطوره قهرمان نیست که زود بر سر زبان ها بیافتد و به زودی فراموش شود، اما قهرمان می تواند در برهه ای به گونه ای عمل کند (یا از دنیا برود) که دهان به دهان بچرخد و تکرار شود و متواتر شود و تنه به تنه اساطیر و افسانه ها بزند. اسطوره ها اما معنا و آرمانی بزرگ را بر دوش خود حمل می کنند و ازروایتی به روایتی و از قصه ای به قصه ای و از نَقلی به نقل دیگر نو میشود و متناسب با احوال زمانه بر زبان ها جاری می شوند.
در هر رو این پس زمینه اسطوره ای مخاطب خاص ایرانی رسانه زده، به کمک آن ضعف در حافظه تاریخی، شرایطی را فراهم می آورد که رسانه ها بتوانند با نسبت دادن حقیقی یا دروغین و یا سودجویانه برخی اشخاص به برخی مصادیق یا صفات اسطورهای ابرقهرمان های کاغذی خود را ایجاد کنند.
این ابرقهرمان سازی ممکن است در مورد انسان های معاصر و زنده یا برخی شخصیت های تاریخی صورت بگیرد و یا حتی ممکن است دامن اسطوره ها را نیز بگیرد!