شرط‌بندی مأموران رضاخان روی سر قطع‌شده مردم؛ در روایت تاریخی نقص داریم

دبیر چهارمین جایزه ادبی شهید اندرزگو گفت: در آثار تاریخی و مستند تاحدود زیادی شاهد نقیصه‌هایی هستیم، چرا که با وجود اسناد تاریخی فراوان، آثار مستند، از این مستندات به خوبی استفاده نکرده‌اند.

آئین اختتامیه چهارمین جایزه ادبی شهید سید علی اندرزگو، با حضور نامزدهای این جایزه و جمعی از علاقه‌مندان به فرهنگ و ادبیات، امشب در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

در ابتدای این برنامه میثم نیلی مدیر عامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی، گفت: خدا را شکر می‌کنم به ما توفیق زیستن زیر پرچم لا اله الا الله در این سرزمین پر افتخار و توفیق هم‌عصری با امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای (مدظله العالی) را عطا کرده است. خداوند به برکت حاکمیت ولایت برای ما باب‌های جدیدی از جمله باب جهاد و مبارزه با طواغیت عالم را گشوده است و راه شهادت را برای ما باز کرده است.

این جایزه تا حدی خلأ سال‌های گذشته را پر کرده است

نیلی ادامه داد: معنای این گردهمایی چیزی نیست الا تجدید بیعت و بیان هدف؛ فقط تجلیل از چند کتاب برتر نیست، تجلیل از این راه است و نشانه‌ای است از اینکه ناشران و نویسندگان ما این مسیر را می‌خواهند ادامه دهند. شما این کار را شروع کردید. داستان نوشتید و منتشر کردید و ما فقط تدارکات‌چی این کار هستیم. غیرت شما باعث این حرکت شده است. من به نوبه خودم تواضع می‌کنم از عزیزانی که در این مسیر حرکت کردند و راه را برای آینده روشن کردند. ۷۵۰ نویسنده انقلابی ما در طول این هشت ساله اخیر، اثر تولید کردند و اثر به جایزه ارسال کردند و در طول این چهار دوره برای ما حدود ۱۶۰۰ اثر ارسال شده است. شما خلأ سال‌های گذشته را تا حدی جبران کردید. چرا تا حدی؟ چون می‌بینیم انگیزه‌های خبیثی در بیرون از مرزها و حتی در داخل کشورمان وجود دارند تا موجود پلیدی به نام پهلوی و موجودات خبیثی چون ساواک را سفیدشویی کنند. پول خرج می‌کنند و رسانه‌ها را در خدمت می‌گیرند.

وی افزود: می‌دانیم که اول راه هستیم. مسیرهای نرفته و کارهای نکرده، زیاد داریم و باید به آن برسیم. باید مثل شهید اندرزگو استقامت داشته باشیم و مسیر را طی کنیم. مقام معظم رهبری نسبت به این موضوع، دغدغه دارند و بارها با ناراحتی درباره آن حرف زده‌اند. ما باید دست به دست بدهیم و همکاری کنیم، شاید بتوانیم گره‌ای از پیشانی مبارک ایشان باز کنیم و کلماتی را تولید کنیم که راه را برای آیندگان روشن‌تر کند. انقلاب ما جهانی شده است و شعارهایی که نهضت حضرت امام خمینی (ره) در دهه چهل و پنجاه بیان می‌کرد، در کشورهای اروپایی و آفریقایی و آسیا و… تبدیل به گفتمان شده است. باید قدر این را دانست.

مدیر عامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی، گفت: جریان طاغوت رو به زوال است. ترامپ شاید دارد نقش شاه آن دوره را بازی می‌کند و رژیم صهیونیستی هم نقش ساواک را. اینها هرچقدر جنایت می‌کنند، بر بیداری ملت‌ها می‌افزایند. هرچقدر خون می‌ریزند، سرعت فرو رفتن‌شان در باتلاق شکست و فروپاشی را زیادتر می‌کنند. ما از این جهت مطمئن هستیم که آینده از آنِ حزب الله و اسلام ناب محمدی است.

میثیم نیلی در پایان گفت: از همه دست‌اندرکاران دبیرخانه جایزه شهید اندرزگو تشکر می‌کنم؛ به ویژه از استاد گلعلی بابایی که زحمت دبیری این دوره را برعهده داشتند و ما در این مدت از صفا و نورانیت و اخلاص و علم و فهم ایشان استفاده کردیم. همچنین از آقای فراشی دبیر اجرایی و هیئت داوری جایزه که بار فکری و محتوایی برعهده آنها بود، تشکر می‌کنم.

انتقام از مفهوم انقلاب آشکارا به درام تبدیل شده است!

در ادامه علی سیدان سردبیر ماهنامه سوره، مقاله‌ای با عنوان «توبه علیه ارتجاع؛ پیشنهادی برای راویان انقلاب اسلامی» قرائت کرد.

متن مقاله سیدان به این شرح است:

هنوز کسی قاطعانه نمی‌تواند بگوید که «عملیات نقاب»؛ یعنی همان عملیاتی که به کودتای نوژه معروف شد و قرار بود جمهوری اسلامی را سرنگون کند و رژیم پهلوی را برگرداند، چگونه لو رفت؛ اما یکی از روایت‌هایی که به اعتبار صداقتِ راوی، معتبر است، سخن آیت‌الله خامنه‌ای است. حتماً شنیده‌اید. ماجرا از این قرار بوده که یکی از خلبان‌های عامل کودتا، پشیمان می‌شود و شبِ کودتا نزدیک اذان صبح به خانه آیت‌الله خامنه‌ای می‌رود و قضیه را برای ایشان تعریف می‌کند… فوقع ما وقع. کودتاچیان، حساب همه چیز را کرده بودند جز توبۀ یک خلبان؛ یعنی آن نیروی اسرارآمیز و پنهانی که از درون یک انسان جوانه می‌زند و همچون سلاحی غیبی به کمک اهل حق می‌آید؛ قدرتی مهارناپذیر که همۀ نقشه‌ها را فاتحانه ریشخند می‌کند و خود را غلبه می‌دهد.

حالا بیایید به این «حادثه» همچون یک «قاعده» نگاه کنیم و آن را به همه رخدادهای تاریخ انقلاب اسلامی تعمیم بدهیم. اگر اینطور نگاه کنیم، مفهوم «توبه» می‌تواند توضیح‌دهنده کل انقلاب اسلامی باشد. در جریان کودتای نوژه، آنچه مانع ارتجاع ما به رژیم پهلوی شد، توبه بود. ما یک بار به‌روشنی دیدیم که «توبه» با «ارتجاع» درافتاد و پیروز شد. آیا نمی‌توانیم عبرت بگیریم که برای مقابله با ارتجاع به پهلوی می‌توان از سازوکار «توبه» بهره برد؟

توبه و ارتجاع، هر دو حاوی معنایی از «بازگشت» است. توبه، بازگشت به عهد قدسی و فطری است. توبه، تجدید پیمان ازلی است. توبه، برانگیختگی دوباره سرشت خداپرست ماست؛ اما ارتجاع -که بهتر است آن را واپس‌گرایی ترجمه کنیم- کفر بعد از ایمان است. ارتجاع، عقب‌گرد به ولایت طاغوت است. ارتجاع، اخراج از نور و رفتن در ظلمات است. با این حساب نه‌فقط حوادث پس از انقلاب و دوام و قدرت‌گیری جمهوری اسلامی که خود رخداد انقلاب اسلامی را هم می‌توانیم تجلی توبه بدانیم؛ یعنی خروج از تاریکی ولایت طاغوت و درآمدن به نور ولایت الهی.

سیدالشهدای اهل قلم، سرسلسله راویان انقلاب اسلامی، شهید سید مرتضی آوینی که خداوند با اجداد طاهرینش هم‌نشین کند، پیش از این در گفتارمتن‌های روایت فتح و چند مقاله دیگرش، به ما یادآوری کرده بود که انقلاب اسلامی، طلیعۀ عصر توبۀ بشر است و انسان در حیثیت کلی خود در حال توبه است. او رزمندگان جبهه‌های نبرد را طلایه‌داران توبۀ تاریخی بشر می‌نامید.

امروز که سفره ارتجاع بیش از هر زمانی پهن شده است، در نظر آوردن توبه و به کار انداختن آن و روایت وقایع بر اساس مفهوم توبه، بیش از هر زمانی ضروری است. ناگفته نماند که ارتجاع، فقط روی کار آمدن آن دلقک کودنی نیست که خود را شاهزاده ایران می‌داند و به انتظار نشسته است که آمریکا و اسرائیل مقدمات بازگشتش را فراهم کنند. شما اگر سری به جریان‌های رسمی فرهنگی در ایران امروز بزنید و دستی در آن‌ها بیندازید، مشت‌تان از محصولات مرتجعانه پر می‌شود.

روی ارتجاعِ بازگشت به پهلوی، نام‌های ژیگول‌تری مثل «تغییر پارادایم» گذاشته‌اند

کافی است جنجالی‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی را ببینید که چگونه حتی ساواک را ملوس و نازنین می‌سازد؛ یا به موزه هنرهای معاصر و گالری‌های نقاشی سر بزنید که چگونه هنرمندان عزیزدردانه عُلیاحضرت را تجلیل می‌کنند؛ یا نگاهی به صنعت مد و لباس بیندازید که علاوه بر برهنگی، نحوی نشانه‌شناسی دوره اعلی‌حضرت را بازنمایی می‌کند؛ یا زبان بصری گرافیک امروز ایران را تبارشناسی که چگونه نوستالژی پهلوی را به خاطر می‌آورد؛ یا به‌عنوان تماشاچی در یکی دو تئاتر روی صحنه حضور پیدا کنید و ببینید چگونه انتقام از مفهوم انقلاب آشکارا به درام تبدیل شده است؛ یا فیلم‌هایی که اکران می‌شوند را تماشا کنید که در آن‌ها چگونه انقلاب اسلامی همچون حادثه‌ای مزاحم زندگی امن و آسوده نمایش داده می‌شود؛ یا رویدادهای حوزه موسیقی را دنبال کنید و ببینید که چگونه خط خبری مرتبط با خوانندگان دورۀ طاغوت یکی از پربسامدترین خطوط خبری است؛ یا چند مجله از جریان روشنفکری غربزده را تحلیل محتوا کنید که چگونه یکی پس از دیگری برای رجال عصر پهلوی پرونده درمی‌آورند و بزرگداشت می‌گیرند؛ یا فقط عنوان کتاب‌هایی که تألیف و ترجمه می‌شوند را ببینید؛ یا فضای صنعت دکوراسیون خانه را لمس کنید که چگونه زیبایی‌شناسی آنتیکِ دوره آریامهر و ماقبل آن رواج یافته است. در همه این عرصه‌های فرهنگی، نشانه‌های ارتجاع به فرم زندگی طاغوتی رؤیت‌پذیر است.

باز هم ناگفته نماند که جدال اصلی صرفاً بر سر بازگشت پهلوی نیست. دعوا بر سر یک «زندگی عاریتی» و وابسته به طاغوت جهانی است؛ یعنی میل به ادغام شدن در نظم سلطه و اصطلاحاً «نرمال شدن»؛ به این هوا که در تقسیم کار جهانی، نقشی به ما بسپرند و تکه‌استخوانی جلوی ما بیندازند و «سهم» ما را بدهند و ما هم رام و راضی، چشم بر ظلمشان ببندیم و به تعبیر شاه‌آبادی بزرگ، استاد حضرت امام، حیاتی مذبوحانه داشته باشیم؛ همان حیاتی که پهلوی مخلوع مبلغ و مروج آن بود.

امروز روی این ارتجاع، نام‌های ژیگول‌تری مثل «تغییر پارادایم» گذاشته‌اند که تا ما بیاییم بفهمیم منظورشان چیست کمی طول بکشد و حواسمان نباشد که این تغییر پارادایم همان عقب‌گرد به ویرانه‌های عصر پهلوی است. در این میان اگر جسارت تلقی نشود، داخل کمانک، نکته‌ای به دوستان هم‌جبهه‌ای یادآورد شوم. همزمان که بعضی دوستان ما به نام تولید سرمایه اجتماعی یا به رسمیت شناختن تکثر در سبک زندگی، با شدتی زایدالوصف در حال مرزبندی با اصطلاحاً تندروها یا رادیکال‌های جبهۀ انقلاب هستند، تندروها و رادیکال‌های جریان ارتجاع، در حال پیش‌روی‌اند. کمانک بسته.

با این حال آنچه گفتیم، فقط یک روی ماجراست. امروز همزمان بساط توبه نیز مهیاست. من نمی‌دانم تحلیل‌گران، اجتماع فطرت‌های مردمی ایران و جهان، حول قضیه غزه را چگونه تحلیل می‌کنند. به‌گمانم این اجتماع بیش از هر چیز تجلی همان توبه‌ای است که به پرچمداری تواب‌های مسلمان ایرانی و فلسطینی و لبنانی و یمنی و عراقی رخ داده است؛ یا نمی‌دانم فرهیختگان گرامی، رجوع دوباره ملت ایران به رهبر انقلاب و تجدید پیمان با ایشان و اتحاد مقدس ما در جریان تجاوز اسرائیل و آمریکا را چگونه فهم می‌کنند. آیا این پدیده، دنباله خط تاریخی توبه ملت ایران نیست که در بزنگاه‌های تاریخی باز هم محاسبه‌گران مادی را غافل‌گیر می‌کند؟ آیا تجلی استوار کردن عهد قدیم را در یوم‌الله‌های تاریخ پرماجرای جمهوری اسلامی مشاهده نمی‌کنیم؟

یادمان نرود! مرتجعان، بیش از اینکه ما را به گناه وادار کنند، ما را از توبه بازمی‌دارند. آن‌ها از توبه ما بیشتر می‌ترسند.

مجاهدان عرصۀ روایت! هنرمندان هنر انقلاب! داستان‌گویان ماجرای نهضت! روایت انقلاب اسلامی و مقابله با تحریف و ارتجاع، صرفاً با پاسخگویی به شبهات یا حمله به آن شاهزاده احمق امکان‌پذیر نیست؛ که آن هم در جای خود لازم است اگر در یک طرح کلی جاگیر شود. ما برای روایت حقیقت انقلاب اسلامی و مقابله با ارتجاع طاغوتی، نیاز به کلان‌روایتی داریم که در پرتو آن روایت‌های خُرد ما معنادار شود. بد نیست به پیشنهاد سید مرتضی آوینی فکر کنیم؛ انقلاب اسلامی همچون جریان تاریخی توبۀ بشر و رجوع به فطرت الهی و عهد قدسی به پرچمداری مجاهدان راه حق. این کلان‌روایت، نیروی عظیمی برای رؤیت و روایت فراهم می‌کند و دست ما را برای مقابله با ارتجاع پر می‌کند. نیروی توبه را جدی بگیریم و راوی آن باشیم.

تقدیر از قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ انقلاب

بخش بعدی برنامه پخش کلیپ کوتاهی درباره فعالیت‌های فرهنگی و ادبی «قاسم تبریزی»، مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی بود. سپس با حضور سیدمهدی اندرزگو فرزند شهید سیدعلی اندرزگو، حجت الاسلام رحیمیان، میثم نیلی، حجت الاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، حجت الاسلام رستمی نماینده دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، حجت الاسلام فخرزاده، شاه‌حسینی پژوهشگر تاریخ و محمدمهدی اسماعیلی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، از قاسم تبریزی به پاس چند دهه فعالیت فرهنگی و ادبی و پژوهش در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی تقدیر شد.

در ادامه حجت الاسلام رحیمیان رئیس شورای سیاستگذاری جایزه شهید اندرزگو، گفت: ما گلایه‌ای از دستگاه قضایی و وزارت فرهنگ و ارشاد داریم، به خاطر کوتاهی‌هایی که امروزه در ارتباط با فضای مجازی صورت می‌گیرد. امروز تلاش گسترده‌ای در جهت تطهیر و احیای پهلوی درحال انجام است. همچنین در فضای مجازی و بسیاری از کانال‌ها و سایت‌ها، شاهد عادی‌سازی بی‌حجابی هستیم ولی قوه قضاییه و دادگاه مطبوعات به این جریانات نمی‌پردازد.

رحیمیان ادامه داد: دوستان انتظار داشتند به خاطر ایامی که بنده در خدمت حضرت امام (ره) بودم، یادی هم از حضرت امام (ره) داشته باشیم. اولاً می‌دانید که حضرت امام خمینی (ره) مهم‌ترین سخنرانی و اولین سخنرانی مهم‌شان، سخنرانی عاشورای سال ۴۲ بود و آن سخنرانی بر اسرائیل متمرکز بود. ایشان عمده جرم و جنایت شاه را در ارتباط با اسرائیل بیان کردند. دومین سخنرانی مهم ایشان هم در روز ۴ آبان سال ۴۳ بود که ایشان علیه کاپیتولاسیون صحبت کردند. یادمان باشد که اولین سخنرانی و دومین سخنرانی مهم امام درباره این دو کشور بود که ما امروز با آنها درگیر هستیم.

وی افزود: بنده در مسجد اعظم و پای یکی از سخنرانی‌های مهم امام خمینی (ره) حضور داشتم. ایشان در آن سخنرانی فرمودند «وقتی من را به زندان می‌بردند، آنها می‌ترسیدند. والله من نترسیدم و من آنها را دلداری می‌دادم». آقامصطفی می‌گوید امام فرمودند «وقتی من را به طرف تهران می‌بردند، یک جا از جاده و مسیر خارج شدند به طرف خاکی. در آن لحظه که از جاده خارج شدیم، من یقین پیدا کردم که می‌خواهند همین‌جا من را سر به نیست کنند. آن لحظه که یقین پیدا کردم، به نفسم مراجعه کردم و والله نترسیدم». رهروان راه امام (ره) هم در مبارزه با آمریکا و اسرائیل امروز، اینطور محکم و استوار هستند.

مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است

سپس میلاد عرفان‌پور بود که پشت تریبون قرار گرفت و برای جمع شعرخوانی کرد. عرفان‌پور در ابتدا، گفت: غزل کوتاهی می‌خوانم که پاسخی به هجمه‌هایی است که در سال‌های اخیر متوجه ذات مقدس و مبارک پیامبر اعظم (ص) شده است.

روی گل محمدی از اشک تر شده است

با ما مصیبتی ست که عالم خبر شده است

با ما مصیبتی ست که ورد زبان شده

با ما مصیبتی ست که خون جگر شده است

آن سوی خنده‌ها، همه دندان گرگ بود

اینک زبانشان به دهان نیشتر شده است

از هیچ زاده اند و بی هیچ، زیسته

شیطان بر این جماعت ابتر پدر شده است

نمرود تیر بسته به زیبایی خدا

زیبایی خدا به خدا بیشتر شده است

عالم هنوز در صلوات است و همچنان

این رایت نبی ست که بر بام بر شده است

عرفان‌پور در ادامه شعری برای غزه خواند:

به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟!

مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است

هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست

خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌است

خبر رسیده… خبر، کودکی‌ست در آوار

که زار زار پی نعش مادر آمده است

خبر رسیده… خبر، بی‌قراری پدری‌ست

که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است

خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست

که از تنفس گل‌های پرپر آمده است

خبر رسیده… ولی خواب برده دنیا را

خبر رسیده: کجایید؟! محشر آمده است

مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم

که صبح صادقِ الله اکبر آمده است

بیا به غزه ببر، شعر خون چکان مرا

که آفتاب زده …تیغ‌ها برآمده است

بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد

بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است

از این نبرد مبادا که جابمانم من

که حیدر است پی فتح خیبر آمده است

نه! کارساز نشد شعر… کارزار کجاست؟

مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است

ماجرای شرط‌بندی مأموران رضاشاه روی سر قطع‌شده مردم روستایی

در ادامه حجت الاسلام راجی، گفت: با این خاطره شروع می‌کنم تا بگویم بزک پهلوی چقدر مهم است. سال ۱۴۰۱ وقتی فتنه شروع شد، در بعضی مدارس، فتنه خیلی جدی شده بود. من به یکی از دوستان گفتم به این مدرسه می‌روم و برایشان سخنرانی می‌کنم. گفتند از این مدرسه زنده برنمی‌گردی. گفتم اینها هم بچه‌های ما هستند و باید وقایع تاریخی را بدانند. نمازخانه این مدرسه بزرگ بود و نزدیک ۲۷۰ دانش‌آموز در نمازخانه نشسته بودند. وقتی من داخل شدم، یک‌دفعه این دخترها مثل فنر از جا پریدند و شروع کردند به گفتن شعار مرگ بر دیکتاتور. من نشسته بودم و اینها ول‌کن نبودند. باورتان نمی‌شود، ساختمان مدرسه از صدای شعار اینها داشت می‌لرزید. یکی دو دقیقه شعار دادند و گفتند «رضا شاه روحت شاد» و نمی‌گذاشتند من صحبت کنم.

راجی ادامه داد: معلم‌شان گفت چقدر صحبت می‌کنی؟ گفتم دو دقیقه. معلم‌شان گفت بچه‌ها یک لحظه آرام باشید، زشت است، مهمان به مدرسه ما آمده است؛ ایشان دو دقیقه بیشتر صحبت نمی‌کند. در نهایت تعدادی‌شان قبول کردند که گوش کنند و یک تعدادی هم رفتند. من گفتم دو تا خاطره می‌گویم و بیشتر ادامه نمی‌دهم، مگر اینکه خودتان بخواهید. گفتم یک کتابی به نام «در درون آسیا» هست که سال ۱۳۱۸ نوشته شده است؛ یعنی در دوران رضاشاه. نویسنده این کتاب گردشگر بوده و خاطرات سفرهایش را نوشته است. او می‌گوید من شنیدم رضاشاه به سمت شمال رفته و می‌خواهد به زمین‌هایش سر بزند. من هم با رضاشاه همراه شدم. به هر شهر و روستایی که می‌رسیدیم، اولین دستوری که صادر می‌شد این بود که همه سگ‌ها را بکشند. چرا؟ چون ممکن زوزه سگ‌ها خواب شاه را پریشان کند. رو به بچه‌ها گفتم حامیان حیوانات کجای مجلس نشسته‌اند؟ شما دارید از چنین کسی حمایت می‌کنید.

وی افزود: بعد داستان دوم را برایشان تعریف کردم. یک شخصی به نام ویلیام داگلاس به ایران می‌آید و خاطراتش از ایران را می‌نویسد. می‌گوید من به غرب کشور رفته بودم که به من خبر دادند رضاشاه فرار کرد. یک پیرمرد روستایی را دیدم و گفتم رضاشاه رفت، نظرت چیست؟ او همین‌طور دستانش لرزید و گریه کرد. گفتم چه شد؟ گفت یاد خاطرات تلخ‌مان افتادم. گفتم چه خاطراتی؟ گفت رضاشاه چند نفر را به منطقه ما فرستاده بود تا ما را ادب کند. آنها هرروز ده تا از جوان‌های ما را دستگیر می‌کردند و شب‌ها روی آنها شرط‌بندی می‌کردند. یک منقل گداخته می‌گذاشتند و روی آن یک سینی می‌گذاشتند. بعد جوان‌ها را می‌آوردند روی آنها شرط می‌بستند. چگونه؟ یکی یکی سر آنها را می‌زدند و سینی را روی گلوی بریده‌شان می‌گذاشتند تا خون‌شان فوران نکند؛ بعد روی تعداد قدم‌های این جان‌های بدون سر شرط‌بندی می‌کردند. گفتم اگر می‌گویید «رضاشاه روحت شاد»، بدانید درباره چه کسی حرف می‌زنید. اگر با جمهوری اسلامی مشکل دارید اشکال ندارد، ولی از چنین کسی حمایت نکنید.

راجی با اشاره به اهمیت جهاد تبیین درباره حکومت پهلوی، گفت: مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان ارتش می‌گویند «در مقابل بزک دشمن بایستید. کار دشمن به جایی می‌رسد که ساواک را هم بزک می‌کند». اگر مقابل این جریان سکوت کنیم، حتی ساواک که منفورترین سازمان حکومت پهلوی بود هم تطهیر می‌شود. باید برای نوشتن داستان‌هایتان از این حقایق تاریخی استفاده کنید. یکی از مهم‌ترین موضوعات در این رابطه، تمرکز روی وابستگی پهلوی به آمریکا و انگلیس است.

رشد کیفی آثار ادبی به ویژه در داستان بلند نیازمند توجه بیشتر است

آخرین این برنامه، سخنرانی گلعلی بابایی دبیر علمی جایزه شهید اندرزگو بود که بیانیه‌ای را درباره فرایند داوری جایزه، قرائت کرد. بابایی رشد کیفی آثار ادبی به ویژه داستان بلند را نیازمند توجه بیشتر دانست. او درباره بخش روایت مستند و تاریخ شفاهی، گفت: در این آثار تا حدود زیادی شاهد نقیصه‌هایی هستیم، چرا که با وجود اسناد تاریخی فراوان، آثار مستند، از این مستندات به خوبی استفاده نکرده‌اند. همچنین علی‌رغم پتانسیل فراوان هنرهای نمایشی از جمله تئاتر و دیگر هنرهای مرتبط با آن، نمایش‌نویسان ما تا زمان درک جنبه‌های ارزشمند رویدادهای شکل گیری انقلاب اسلامی مردم ایران، راه زیادی دارند.

منبع: مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − سه =

دکمه بازگشت به بالا