پژمرده‌ترین بهانه‌ها!

در سینمای امروز از دست‌مایه‌های متفاوتی برای بیان موضوعات اخلاقی استفاده می‌شود. دادگاه و پرونده‌های جنایی یکی از شاخص‌ترین دست‌‌مایه‌ها محسوب می‌شود. «بی‌بدن» سعی دارد تا از این دست‌مایه استفاده‌ای اخلاقی و اجتماعی داشته باشد.

سینما سرشار از دست‌مایه و بهانه است. فرقی نمی‌کند در چه کشور یا در چه صنعتی فیلم ساخته شود. همواره پای یک بهانه یا یک مک‌گافین در میان است. این بهانه می‌تواند هر چیزی باشد. یک همسایه پر دردسر. یک نامه ناشناس یا یک پرونده جنایی! گزینه آخر معمولا بازار بهتری دارد. به عنوان مثال فیلم «آناتومی یک سقوط» از یک پرونده جنایی برای ترسیم سقوط اخلاقیات و بحران یک زن و شوهر بهره برده است. فیلم «بی‌بدن» نیز سعی داشته تا از یک پرونده قتل -که برگرفته از یک داستان واقعی است- استفاده کند تا مشکلات، مصائب دغدغه‌های جامعه را مورد بحث و بررسی قرار دهد. اساسا در سینمای امروز از دست‌مایه‌های متفاوتی برای بیان موضوعات اخلاقی استفاده می‌شود. دادگاه و پرونده‌های جنایی یکی از شاخص‌ترین دست‌‌مایه‌ها محسوب می‌شود. «بی‌بدن» سعی دارد تا از این دست‌مایه استفاده‌ای اخلاقی و اجتماعی داشته باشد. در نتیجه فیلم را نمی‌توانیم در زمره آثار دادگاهی قرار دهیم. ملودرام بهترین گزینه در انتخاب ژانر برای فیلم «بی‌بدن» است. ملودرامی که از چارچوب‌های مرسوم خود عبور کرده و تبدیل به یک رمانس سانتی‌مانتال شده است. به همین جهت بهانه‌ای که «بی‌بدن» برای طرح مضمون خود به کار بسته، پژمرده شده و کارکردی ندارد.

اگر بخواهیم نموداری برای فرم روایی و محتوایی فیلم در نظر داشته باشیم. از درام دادگاهی به مثابه یک مدخل شروع کرده و به ملودرام می‌رسیم. سپس از ساحت ملودرام به احساساتِ بی‌واهمه و سانتی‌مانتال نقبی زده و شاهد به محاق رفتنِ دست‌مایه، بهانه یا همان ایده‌ای جذاب خواهیم بود.

منبع: صبا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا